منتظرن جماعتی
منتظر ظهورت
ابر سیاه وپس بزن
اینجا دیگه همونه
فریادا خفته در گلو
مردای مردن توی گور
ببین تواین ملتها رو
همه شدن مثال کور
نشونی اواز عشق
گم شده تو زمونه
شیره جون میگیرن
بابت هر اشاره
ببین همه جماعتو
دلخوشیشون تویی که تو
بشکونی این طلسم شب
رمز عبور به سوی نور
اشک یتیم ونایتیم
خشک شده در جای حزین
امید به این اومدنت
مونده هنوز تو این یقین
زنای مرد قلندر
اونام دیگه برید ن
به رسم وراه سکندر
به انتها رسیدن
این رسم این دیار شد
وقتی سری به دار شد
سری دیگه به زیرو
سرای دیگه یار شد
ببین ترس و دروئی
این همه رنگ و روئی
وقتی برای گفتن
می شه من وتو گوئی
با این همه خدائی
تویی که اون بالائی
نگاه بکن به دنیا ت
بگو که با کیائی
طلسم وبشکن
شب شکن
بیدار شو
روز فرداست
نکته بردار شو