ترانه : توگفتی

تو گفتی عشق دو روزه

بعد اون دلها می سوزه

تو گفتی عاشق نباش

که قلبت هم می پوسه

 

تو گفتی عاشقی چیست

دلها رو زندگی نیست

تو گفتی در دل من

یراق بندگی نیست

 

تو گفتی این حقیقت

به حد پنبه سوزه

تو گفتی دل سپردن

یعنی یه سر سپرده

 

تو گفتی ازاد باشم

پرنده حصاری نمی خواد

تو گفتی خوش بنوشم

که خوش همین دو روزه

 

تو گفتی من همینم

می خوام که خود ببینم

تو گفتی از زندگیم

چند روز خوش ببینم

 

تو گفتی مهربونی

برام حدی نداره

پابند عشقی شدن

یه مرگ نیمه کاره

 

تو رفتی عاشق نباش

ولی من عاشق می مونم

تو قلبم نازنینم

تو رو یه لایق می دونم

 

 

 

 

 

تو که رفتی کتاب قصه رو بستم

تو که رفتی تا اخر شمع نشستم

 

تو رفتی خدا به همرات

خوش باشی و سرافراز

تو رفتی من بدونم

می شه عاشق بمونم

 

الهی هر جا هستی

غم تو زندگیت نباشه

سایبونت از خوشی

غم تو دلت نباشه