ترانه : تو

تو بخوای

دنیا رو عاشق می کنم

تو بخوای

قد شقایق می کنم

 

توبگو

حالا که عاشق منی

تو بگو

اگه که باور منی

 

وقتی میای

به بوی تو

مست شقایقها

می شم

از تو نگاه عاشقت

تو سینه ام رها می شم

 

گلبرگ اون ناز تنت

وقتی که بارون می زنه

وقتی شمیم اون نگات

به قلب من سر می زنه

 

مثل صدای بارونی

گرمایی اما ارومی

تو گریه و تبسمی

تنها ترین ارزومی

 

تو تکه گم شده ام

وصله قلب دربدر

تو حراج زندگی

پیدا شدی چو رهگذر

 

وقتی که فریاد تو گلوم

گم شده بود خیالی بود

اون نگاه عاشقت

زندگی بود بهاری بود

 

خدا شدی تو قلب من

نفس شدی به حنجره

چو خونی تازه در رگم

رها شدی رها به هم

 

بزار بازم  برات بگم

از رنگ اون چشمات بگم

از دو قلب مهربون

عاشقونه فدات بگم

 

می دونی که میمیرم برات

وقتی نگات سر می زنه

وقتی نگاه عاشقت

به قلبم بوسه می زنه

 

پس بدون قلب ودلم

مال تو شد

از تو کتاب زندگیم

دوست دارم سهم تو شد

 

ترانه : توگفتی

تو گفتی عشق دو روزه

بعد اون دلها می سوزه

تو گفتی عاشق نباش

که قلبت هم می پوسه

 

تو گفتی عاشقی چیست

دلها رو زندگی نیست

تو گفتی در دل من

یراق بندگی نیست

 

تو گفتی این حقیقت

به حد پنبه سوزه

تو گفتی دل سپردن

یعنی یه سر سپرده

 

تو گفتی ازاد باشم

پرنده حصاری نمی خواد

تو گفتی خوش بنوشم

که خوش همین دو روزه

 

تو گفتی من همینم

می خوام که خود ببینم

تو گفتی از زندگیم

چند روز خوش ببینم

 

تو گفتی مهربونی

برام حدی نداره

پابند عشقی شدن

یه مرگ نیمه کاره

 

تو رفتی عاشق نباش

ولی من عاشق می مونم

تو قلبم نازنینم

تو رو یه لایق می دونم

 

 

 

 

 

تو که رفتی کتاب قصه رو بستم

تو که رفتی تا اخر شمع نشستم

 

تو رفتی خدا به همرات

خوش باشی و سرافراز

تو رفتی من بدونم

می شه عاشق بمونم

 

الهی هر جا هستی

غم تو زندگیت نباشه

سایبونت از خوشی

غم تو دلت نباشه

ترانه : پائیز

سلام من به پائیز

فصل خزون گلریز

سلام من به برگریز

به ریزش شب اویز

 

سلام من به بادش

به سرمایی که درگیر

به زردی گلاشو

با اون غروب دلگیر

 

که یاد دارم که این دوران من بود

شروع قصه گرمای من بود

فصل نشاطی در جوانی

زدن جوانه در خزانی

 

مثال حیرتی درمان من بود

که عشق بود وکه عشق بود وکه عشق بود